طعمه شيطان!
یزدفردا - فرار از خانه بدترين تصميمي است كه هر دختري و در هر شرايطي مي تواند در زندگي خود به آن برسد.

يك هفته قبل از خانه فرار كردم و آواره كوچه و خيابان شدم. در اين مدت طعمه افراد سود جو بوده ام و چند بار مورد سوء استفاده هوس هاي شيطاني شان قرار گرفته ام . اما اي كاش منطقي و عقلاني فكر مي كردم تا به اين حال و روز گرفتار نمي شدم .

سپيده دختر 21 ساله اي است كه تيم گشتي كلانتري ميدان جهاد مشهد او را داخل پارك كوهسنگي اين شهر به اتهام فرار از خانه دستگير كرده اند . او در بيان قصه تلخ زندگي اش گفت: اهل تهران هستم و پدرم فردي معتاد و بي مسئوليت است. مادرم نيز از او چيزي كم نمي آورد و مدام با دوستانش خوشگذراني مي كند.

متاسفانه از روزي كه يادم مي آيد آنها با هم درگيري داشتند و با كوچكترين حرفي دادو بيداد راه مي انداختند و من حتي يك لحظه هم در زندگي آرامش و خوشبختي را تجربه نكرده ام !

دختر جوان ا شك هايش را پاك كرد و افزود: يك هفته قبل بالاخره آتش ندانم كاري والدينم دامن مرا هم گرفت و آنها از يكديگر جدا شدند و هر كدام به دنبال راه خودشان رفتند.

با توجه به راي دادگاه پدرم صلاحيت نگهداري از مرا نداشت و مادرم مسئوليتم راپذيرفت ولي او بعداز ظهر دلگيرهمان روز با دوستان لاابالي اش جشن گرفتند و چيزها و حرف هايي از آنها شنيدم كه از خودم بدم آمدوديدم جاي من در آن خانه نيست.

مي خواستم به خانه مادربزرگم كه از سال ها قبل با مادرم قهر است بروم و حتي به او زنگ هم زدم . مادربزرگم گفت : مادرت اگر شخصيت و انسانيت مي داشت من و پدرش او را طرد نمي كرديم، بهتر است از او دور شوي و هر چه زودتر به خانه ما بيايي. من كوله پشتي ام را برداشتم و به طرف خانه مادربزرگ به راه افتادم اما در طول مسير سوار خودرويي شدم كه مردي 40 ساله راننده آن بود.

نمي دانم چرا پس از گفتگويي كوتاه با مرد ناشناس، سفره دلم را برايش باز كردم واووقتي متوجه شد چه مشكلاتي را پشت سر گذاشته ام گفت:برادري دارم كه برايش دنبال همسري مناسب مي گشتم و تو چون دختري رنج كشيده هستي مي تواني در زندگي با او بسازي و ... !

سپيده ادامه داد: اين فرد حقه باز با اين حيله و وعده و وعيدهاي زياد مرا همراه خود به يكي از شهرهاي نزديك مشهد آورد و در آن جا تازه فهميدم به چه راحتي فريب خورده ام چون چهار شبانه روز گرفتار هوس هاي شيطاني او و دوستانش شدم. من كه راهي براي گريز از آن زندان نداشتم پس از جلب اعتماد اين افراد حيوان صفت ،با سرقت مقداري از پول هاي آنان در فرصتي مناسب فرار كردم و با اتوبوس به مشهد آمدم.

نمي دانستم به كجا بروم و از راننده يك تاكسي خواستم تا مرا به نزديكترين پارك برساند . در پارك كوهسنگي چند دقيقه اي به اين طرف و آن طرف رفتم و ازشدت خواب آلودگي پلكهايم سنگين شده بودند كه توسط ماموران انتظامي دستگيرشدم.

سپيده در پايان گفت قصد دارم به خانه مادربزرگم بروم و از اين به بعد گول حرف هاي هيچ كس را نخورم اما يك حرف باقي مي ماند و آن اين كه من هميشه از مادرو پدرم به خاطر ندانم كاري هاي شان ايراد مي گرفتم ولي حالا بايد خودم را به خاطرندانم كاري و اشتباهاتي كه مرتكب شده ام سرزنش كنم. فرار از خانه بدترين تصميمي است كه هر دختري و در هر شرايطي مي تواند در زندگي خود به آن برسد.

معاونت اجتماعي استان خراسان رضوي
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا